ladybug

ladybug

جایی که میتوانی به آرزو ی نویسنده شدن برسی

شاهزاده ی لجباز p3

شاهزاده ی لجباز p3

Asma H Asma H Asma H · 1403/07/07 08:26 ·

سلام من دوباره اومدم ، البته سرما خوردم که این تایم خونم 😑

ادامه مطلب 

از زبان آلیا

فکر میکردم قانون اجازه ی جنگ رفتن دختر ها رو نمیده پس چجوری این دختر توانسته  زره بپوشه و با کاروان سلطنتی بیاد .

ن : هوف ولی ببرش اتاقت تا ببینیم میشه درمانش کرد و بفهمیم کیه یا نه 

از زبان آدرین

من اجازه ی ورود به خوابگاه خدمتکاران دختر ندارم پس باید ببینم اون دختر کیه و چه اتفاقی برای دختر عموم افتاده. از پشت دیوار رفتم کنار و گفتم : آلیا من این سرباز و میبرم به اتاق مهمان تو هم اسبش رو ببر یه اسطبل ، نینو تو دکتر خبر کن .

آلیا و نینو : چشم 

یواشکی دور از چشم خدمتکاران رفتم به اتاق مهمان ، دختره رو گذاشتم روی تخت و منتظر نینو شدم .

کمی به چهره ی دختره نگاه کردم ، مو های سرمه ای و پوستی سفید زیبا بود .

همون طور که نگاهش میکردم نینیو و پزشکی سلطنتی وارد شدند . پزشک سلطنتی از ۲۸ سالگی در کنار پدرش اینجا طبابت میکرد .( این مهمه ها ) همینکه دختر روی تخت رو دید گفت دکتر : چه بلایی سر شاهدخت اموده؟😳